
249 سال پیش روز 27 ژانویه بود که نابغه بی
همتای موسیقی، ولفگانگ آمادئوس موتزارتدر سالتزبورگ بدنیا آمد. نابغه ای که
در مدت 35 سال زندگی با تصنیف بیش از 600 قطعهپایه های موسیقی کلاسیک را
آنچنان استوار بنا نهاد که پس از او
دیگران با آرامشخاطر با تکیه بر ستونهای استوار آن به خلق آثار هنری
پرداختند. به بهانه سالروزتولد این موسیقیدان بزرگ اطریشی مطلبی تهیه کرده
ایم که می خوانید.
موتسارتاستعداد ذاتی خود را در کودکی بروز داد.وقتی
که 5 ساله بود آهنگ میساخت وزمانی کهتنها 6 سالش بود به عنوان تکنواز دوم
با واریا نزد امپراتور اطریشمینواخت.
لئوپولد فکر کرد که مناسب است
استعداد خداداد فرزندش را به نمایشبگذارد پس در اواسط 1763 خانوادهاش را
در یک سفر به لندن و پاریس برد و در جاهایمتعددی برنامه اجرا کرد.موتسارت
شنوندگانش را با مهارتهای نوازندگی خود شگفتزدهمیکرد.او برای خانوادهی
سلطنتی انگلیس و فرانسه نوازندگی کرد-اولین سمفونیها وقطعاتش را هم در
آنجا نوشت- خانوادهاش کمی بعد از 1766 به خانه برگشتند،یعنی 6ماهقبل از
آنکه دوباره به وین بروند-آنها امیدوار بودند موتسارت اپرایی را که
نوشتهدر آنجا اجرا کند اما بدلیل بعضی دسیسهها این امر صورت نگرفت.
او
و خانوادهاشسال 1769 را در سالزبورگ گذراندند.در73-1770سه بار به ایتالیا
سفر کردند که در آنهنگام موتسارت 2 اپرا و یک سونات برای اجرا در میلان
نوشت.ضمناً در این هنگام او باسبک ایتالیائی موسیقی آشنا شد، در تابستان
1773 دفعات بیشتری به وین رفت و بیشتربرای آنکه شاید منصبی به دست آورد.در
آنجا موتسارت یک رشته کوآرتت و در بازگشت یکهم تعدادی سمفونی نوشت.این
سمفونیها شامل2تا از اولین سمفونیهایش شماره25درG مینور و29درA قسمتی از
ابتدای اپرایش بنام La Finta giardiniera بود که در اوایل 1775 نوشت.در
دوره سالهای 1777 تا 1774 در سالزبورگ زندگی کرد، در جایی که به عنوانرهبر
ارکستر در گروه پرنس آرک بیشاپ Archbishop مشغول به کار بود.در این
سالهاکارهایش شامل: مسها، سنفونیها، تمامی کنسرتهای ویولونوی، 6 سونات
در پیانو،تعداد زیادی سرناد و اولین کنسرت بزرگ پیانوی خود را به نام 271K
در 1777.
موتسارت دید فرصتهای فرزندش به عنوان آهنگسازی با استعداد
بسیار زیاددارد در سالزبورگ از بین میرود.نتیجه گرفت که برای وولفگانگ در
جای دیگری شغلیبیابد، او با مادرش به مونیخ و مانهایم رفت اما هیچ شغلی
بدست نیاورد.(گفته میشودبیشتر از 6 ماه در مانهایم ماند و آهنگهایی برای
فلوت و پیانو نوشت و ضمناً درهمین موقع عاشق آلوئیزا وبر شد)
پدرش او
را به پاریس فرستاد، در آنجا مقداریموفقیت بدست آورد، خصوصاً با سمفونی
پاریس شماره 31 که مخصوصاً برای ذائقه محلیآنجا ساخته شده بود، اما آینده
کار در پاریس مناسب نبود و لئوپولد به او گفت کهبازگردد چرا که در شهر خودش
شغل بهتری برایش پیدا کرده بود-او با تأخیر و به تنهاییبه خانه بازگشت
مادرش در پاریس مرده بود.
سالهای 80-1779 در سالزبورگ سپری شددر کلیسای
جامع شهر در گروه موسیقی مینواخت و آهنگهای مهمی میساخت،
سنفونیها،کنسرتها، سرنادها، موسیقیهای دراماتیک.اما اپرا همچنان در مرکز
آمالش باقی ماند وفرصتی پیش آمد تا برای شهر مونیخ اپرایی بسازد.او به
مونیخ رفت تا در اواخر 1780اپرا را بنویسد.در این زمان مکاتباتش با لئوپولد
حاوی اطلاعات بسیار گرانبهایی ازرویکرد او به درام موسیقیایی است.کارش به
نام(Idomeneo )یک موفقیت بود.در آنموتسارت به شکلهای خارقالعادهای
احساسات قهرمانانه، با یک غنای بسیار هنری راشرح میدهد.
پس از آن
موتسارت از مونیخ به وین دعوت شد، جائی که گروه سالزبورگدر خدمت امپراتور
جدیدی بوداو از سال 1787 یک فراماسون بود ولیآموزشهایماسونها هیچگونه
اثری برتفکراتش نگذاشت و موتسارت تا آخرینسالهای عمرشدر سبک خود باقی ماند .
موفقیتهای وی سبب شد که او خود را در انبوهی از نوکران وآشپزان
ببیند.زمانیکه کارفرمایش پرنس اجازه ساختن آهنگ دربارهی موضوعاتی که
موردعلاقهاش بود را به وی نداد رنجش او از پرنس آغاز شد تا جائیکه از کارش
اخراجگردید.موتسارت درخواست شغلی در گروه امپریال وین کرد ولی بیشتر دلش
میخواست کارهایآزادانهتری انجام دهد.در سالهای بعد زندگیش را به وسیله
تدریس موسیقی، چاپآثارش یا نواختن برای عموم و یا در خانههای مشتریهای
دائمی خود ادارهمیکرد.
در سال 1787 شغل کوچکی به عنوان رهبر گروه
موسیقی بدست آورد که از آنحقوق کافی عایدش میشود ولی از نوشتن آهنگهای
رقص برای گروههای باله چیزی بدستشنمیآمد.براساس عرف موزیسینهای دوره
خودش، درآمد خوبی داشت، از کالسکهی شخصیاستفاده میکرد و نوکر خصوصی داشت،
بدلیل ولخرجیهای زیاد وی از نظر مالی به مشکلاتمتعددی دچار شد.در سال
1782 با کنستانس وبر خواهر کوچکتر آلوئیزا ازدواجکرد.
در اولین سالهای
زندگی خود در وین موتسارت به وسیلهی نوشتن سوناتهایی برایپیانو و تعدادی
سونات برای ویلون و نواختن پیانو برای خود اعتباری کسب کرد.
درسال 1782
اپرایی بنام Die EntFuhvung aus dem Sevial اجرا کرد.یک آواز آلمانی که
بهعلت طولانی بودن موسیقی آن ،از حد معمول خارج شده بود امپراطور هانس ژوزف
دوممشهورترین تماشاگرش بود که گفت :،موتسارت عزیزم نتهای زیادی داشت،. کار
موفقیتآمیزبود ولی به ازای آن چیزی به وی پرداخت نشد.در این سالها او 6
رشته کوآرتت نوشت کهاو را استاد این فن کرد.هایدن میگوید آنها برجسته
هستند نه فقط بدلیل تنوع بیانآنها بلکه بدلیل پیچیدگی متنهایشان.
هایدن به پدر موتسارت گفت که موتسارتبزرگترین آهنگسازی است که من دیده یا
شنیدهام، او با ذوق است و از آن بالاتربزرگترین دانشمند آهنگسازی است.
در سال 1782 موتسارت کنسرت پیانوی نوشت که در آنهم تکنواز و هم آهنگساز
بود.قبل از پایان سال 1786 و از اوایل سال 1784 در نهایتپرکاری بود و حدود
15 آهنگ دیگر نوشت.آن آهنگها از بزرگترین ساختههای وی در سبکاستادانهاش
برای ترکیب پیانو و ارکستر بود.این آهنگها معجونی بود از درخشندگیآهنگسازی
و رشد سنفونیک.
از سال 1789 اولین اپرای کمدی خود از سهگانهی
اپراهایکمدی خود را به نام Lenozze di Figavo در این اپرا و در Don
Giovanni ارائه شده در 1787 در پراگموتسارت تعاملی از مسائل اجتماعی و هویت
جنسی را در قالب شخصیتهایانسانی خلق کرد که مجدداً در سایر کمدیهای هنری
سکسی خود به نام Cosi Fan Tutte بکار برده است.او باقیماندهی عمرش را در
وین گذراند.موتسارت مسافرتهای زیادی دراین مدت انجام داده بود، سالزبورگ
1783 برای ملاقات همسر و خانوادهاش، 3 بار بهپراگ برا ی کنسرتهای اپرا،
به برلین سال 1789 جائی که امیدوار بود منصبی بدستآورد، به فرانکفورت 1790
برای نوازندگی در جشن تاجگذاری.
آخرین سفر او به پراگبرای مقدمهی La
Clemenza ditito در سال 1791 بود.این یک اپرای سنگین سنتی برای جشنتاجگذاری
بود ولی موتسارت در آن از لطافت و شوخطبعی خاصی از شخصیتهای اجتماعیاپرا
استفاده کرده است.
کارهای سازی او در این سالها شامل سوناتهای پیانو،
سهرشته کوآرتت که برایK-516 در G مینور) و یکی از اشرافیترین قطعاتش K-515
درC وآخرین سنفونی چهارگانهاش بنام(D38)که در سال 1786 در پراگ نوشته
شد.سایر آثار ویدر سال 1788 عبارتند از: قطعهی شمارهی 39 در E-Flate،اثر
تراژیک او بنام شمارهی 40 درG مینور، و بزرگترین قطعهاش برای لژ
ماسونیکها(او از سال 1787 یک فراماسونبود ولی آموزشهای ماسونها هیچگونه
اثری بر تفکراتش نگذاشت و موتسارت تا آخرینسالهای عمرش در سبک خود باقی
ماند) پادشاه پروس نوشته است، تعدادی کوئینتت که شاملیکی از عمیقترین آثار
او است.
موتسارت بعلت یک بیماری همراه با تب، مرد و اینبیماری مسلماً مصمومیت نبوده است.
موتسارت رکوئیم خود را که عظیمترین کار وی درموسیقی کلیسائی است را به
دلیل بیماریش نیمهتمام رها کرد. موتسارت در حومهی شهر وین با حداقل
تشریفات و در یک گور گمنام بخاک سپرده شد.